ترس..

ساخت وبلاگ

...سکوت وارزو و برف است و سرما
تنیده روی ذهن ام تور رویا
قلم در دست، در کنج اتاقی
نشسته شاعری تنهای تنها...
روی صندلی نشسته بودم ..نه چتری نه کلاهی ..خیسی و برخورد برف رو تماما حس میکردم ..یواش و یواش با تمام دقت حواسش را جم می کند که سر نخورد همچو مرواریدی  که صدف دستان مادر اورا محفوظ کرده، اما ناگه برفهای نشسته بر زمین چنانش بر زمین زدند که اشک از چشمانش جاری شد و ارام نمیشد در دستم بیسکویتی بود که هنوز موفق به خوردنش نشده بودم، به سمتش رفتم تا نشستم به مادرش گفت اصلا نمیخواهم این زمستان را باشد برای خودتان از برف بدم می اید ..و دوباره شروع کرد به گریه ..ببسکوییت را به دستانش دادم و گفتم :تا حالا رو برفها سرسره بازی کردی؟یا باهاشون ادم برفی ساختی ؟؟تاحالا بادوستات اومدی بیرون گلوله بازی کنی ؟بعد که سردت شد بری خونه پیش بخاری بشینی و مامان برات چایی درست کنه؟ یکم فک کرد و گف نه اخه مامان میگه هواسرده ...
میدانید بعضی وقتها همه ما میشویم مانند این بچه تا از چیزی اولین ضربه را می خوریم، از ان میترسیم , متنفر می شویم ..و یا انقدر درگیر حفظ جانی میشویم که به اهی بند است شیرینی هایش را نمیبینیم ؛ دقیقا مشکل کار اینجاس که جنبه های دیگر را ندیدیم و حس نکرده ایم...
نزدیک به یک ماه از زمستان میگذرد هوا سرد سرد تر میشود ،این روزها دل به خیابان ها و کوچه ها که میزنید حواستان به خودتان باشد همیشه یکی نگران ماست که خودمان نمیدانیم ...
سوگند.

قدردانی «بیطرف» پس از اعلام رای مجلس...
ما را در سایت قدردانی «بیطرف» پس از اعلام رای مجلس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarpaiiz بازدید : 122 تاريخ : يکشنبه 26 خرداد 1398 ساعت: 10:20